به گزارش خبرگزاری حوزه، غلامرضا جلالی، عضو هیئت علمی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، در نشست علمی «رویکرد بیناادیانی شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا(ع)»، از سلسله نشستهای اولین سوگواره علمی فرهنگی امام رضا(ع) که از سوی دفتر قم بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی برگزار میشود، گفت: رویکردهای نسبیگرایی، گوهرگرایی، کثرتگرایی، انحصارگرایی و شمولگرایی از جمله رویکردهایی است که در تعامل ادیان مطرح میشود.
وی افزود: اسلام ضمن اینکه به آیین واحد و یگانه اشاره دارد که قدر جامع همه ادیان است، روش ویژهای را هم برای تعامل با ادیان دارد که گوهرگرایی، نسبیگرایی و نوعی تکثر در آن بازتاب پیدا کرده است و انحصارگرایی چنان که امروزه مد نظر است، در این نگرش موضوعیت چندانی ندارد، ضمن اینکه شمولگرایی را نیز میتوانیم در دل ادیان و اسلام شاهد باشیم.
جلالی تصریح کرد: اگر به جامعیت اسلام در نگاه به ادیان توجه کنیم، نگاهمان به تعامل با ادیان متفاوت خواهد شد؛ در اصل، همگرایی ادیان به عنوان هدف غایی جامعه الهی مطرح است که با ظهور امام مهدی(ع) وفاق همه ادیان محقق خواهد شد و از نکات چالشی پرهیز خواهند کرد.
مدیرگروه انساب بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی گفت: شیخ صدوق یکی از افراد پیشگام در تعامل میان ادیان تلقی میشود و نگاه ستودنی و محترمانه در آن دوره را نسبت به اسلام و تعامل با ادیان دیگر دارد. او این امر را وامدار سفرهای گوناگون به نقاط مختلف جهان اسلام است. او به مشهد سفر کرده و امالی و عیون را در اینجا به پایان برده و تلاش کرده است با مزارات و مناطق مختلف دشت طوس آشنایی داشته باشد.
وی افزود: جغرافیای محیطی صدوق همانند جغرافیای فرهنگی او بسیار گسترده است که نشان میدهد حکمت فکری او در سطح عالی است؛ تولدش در شهر مقدس قم اتفاق افتاده، اما در ۴۱ سالگی به ری میرود و نزدیک ۵، ۶ سال عمرش را در گفتوگو با ادیان دیگر سپری میکند و مناظرات امام رضا را با ارباب ادیان در آثارش با دقت تمام منعکس کرده است؛ بازدید از نیشابور، بغداد، مدینه و مکه، مرو و بلخ و سرخس و ... برای گردآوری احادیث مرتبط با امام رضا و هم برای تطبیق میان جغرافیایی شهری نیشابور و احادیث بوده، لذا در «عیون» گزارشات دقیقی درباره جغرافیای حضور حضرت داریم.
جلالی تصریح کرد: در جریان تاجگذاری شاه عباس صفوی، به درخواست علامه شوشتری، این کار را در کنار تخته سنگی انجام داد؛ این نگاه را شیخ صدوق ایجاد کرده و مناطق دیگری هم در آثارش نام برده که این حکایات و قصهها را ملموس میکند. حتی رگههایی از تشیع را در اخسیکت و ... به علت سفر وی شاهد هستیم. صدوق با جامعیت بینالادیانی سخن گفته است؛ او با بوداییها در بلخ و پیروان ادیان دیگر در مناطق دیگر سخن داشته است و مراوداتش سبب شده تا شناخت خوبی از ادیان دیگر داشته باشد؛ از برهمن و هندوئیسم، ابن دیسان و مجوسیان و ... سخن به میان آورده که نشاندهنده مراودات زیاد ایشان است.
وی با بیان اینکه صدوق احتمالاً کتاب توحید خود را تحت تأثیر توحید ابومنصور ماتریدی مذهب نوشته است، افزود: تفکر ماتریدی مشترکات زیادی با شیعه دارد، و قطعاً صدوق با ابومنصور مراوده داشته و چه بسا توحید خود را ناظر به توحید ابومنصور نوشته است که این کار در زندگی صدوق، مسبوق به سابقه است، زیرا وی «من لا یحضر الفقیه» را هم تحت تأثیر «من لا یحضره الطبیب» رازی نوشته است؛ ایشان با جهانی که در آن زندکی میکرده، مراوده داشته و به همه احترام میگذاشته، لذا موفق شده تا شیعه را به دنیا معرفی کند.
جلالی با بیان اینکه کسانی که از تعامل دینی سخن میگویند، اما با ادیان آشنا نیستند و حضور میدانی در میان پیروان ادیان ندارند، نمیتوانند در این عرصه موفق باشند، تصریح کرد: صدوق وقتی از همدان بازدید کرد، یکی از مشکلات اساسی آنجا روآوردن به گرایشات مانوی و تفکر غالیه و افراطی و ... بود؛ صدوق در توحید از مانی و مجوس و نگاهشان به اهریمن بحث کرده و از زنادقه، نصارا، یهود و برهمنان و ... سخن آوره و تفاوت میان برهمنان و هندوها را میداند و با آگاهی از آنها سخن میگوید. ایشان خیلی راحت از ترجمههای تازه کتاب بوداسف و بلوهر(ترجمه پهلوی از قصه هندو) را در کمالالدین استفاده کرده و حتی ممکن است ترجمه این کتابها را خودش انجام داده باشد.
وی اضافه کرد: در دوره صدوق و به همت وی، در سده چهارم تفکرات شیعه در سطح بالا برای ارتباط با ادیان بوده و از تعصباتی که امروز سبب میشود تا حقایق دین و مکتب اهل بیت بازتاب جدی پیدا نکند، دور بودهاند. تلاش صدوق این بود که از مجرای عقل هم میتوان حق را اثبات کرد، زیرا عقل هم در کنار وحی، از منابع اجتهاد است؛ ضمن اینکه این آموزه از مشترکات شیعه، برهمن و هندوئیزم است؛ وی اشاره دارد حقیقتی که حق به آن تکیه دارد، ذات احدیت است و این حق است که اگر حقوق بشر و مدنی و جزا و بینالملل بر مدار آن باشد، با ادیان هماهنگ خواهد شد.
وی افزود: نکته دیگر کمالالدین، آن است که اساس حق به خدا باز میگردد؛ در گرایشات بودیسم هم این مسئله وجود دارد؛ همچنین صدوق معتقد است که رابطه پدیدهها را باید براساس قانون علیت جستوجو کنیم، در این صورت به علتالعلل یعنی خدا میرسیم.
جلالی بیان کرد: براساس نظر صدوق، انسانها در برابر حق دو گروه هستند؛ کسانی که به حق پابیند هستند و حق را ادا میکنند و گروهی که از حق پیروی نمیکنند، صدوق روی مشترکات ادیان که محور اصلی آن حق است، اشاره زیادی دارد. بابهای ۱۲ تا ۱۴ به بحث با ارباب ادیان اختصاص دارد، برای آنکه نشان دهد مشترکاتی داریم، نه اینکه اسلام حدود و ثغوری دارد که با هیچ مکتبی قدر مشترک ندارد.
انتهای پیام